رفع سانسور از هولوكاست در صداي آمريكا
شبكه تلويزيوني صداي آمريكا در حاشيه برنامهاي با عنوان بررسي سانسور در مطبوعات ايران، مسئله ممنوعيت بحث و نقادي هولوكاست در كشورهاي اروپايي و آمريكا را دروغ خواند. صداي آمريكا در بخش فارسي خود با حضور مهدي فلاحتي، نويسنده و شاعر ديشب به بحث درباره سانسور در مطبوعات ايران پرداخت.
در اين برنامه زنده، آقاي فلاحتي به عنوان كارشناس، كدهايي از مميزي كتاب را مطرح كرد و مستنداتي به نقل از مهدي خلجي درباره كتاب سوزان در قم ارائه كرد. اين موضوعات كلا همان طور كه مشاهده ميشود خارج از محور گفتوگو يعني سانسور در مطبوعات به مفهوم خاص بود. در اين برنامه همچنين گزارشهايي كوتاه از ماجراي درگيري فيزيكي عيسي سحرخيز و محسني اژهاي طي ساليان قبل در هيئت نظارت بر مطبوعات پخش شد كه آقاي فلاحتي سمت اژهاي را دادستان ايران ياد كرد. سپس گفتههايي از شمسالواعظين را با عنوان سخنگوي انجمن صنفي روزنامهنگاران و... آنچه در اينجا قصد نقد داشتم نه وجود سانسور در مطبوعات ايران است و نه نقد برنامه صداي آمريكا، بلكه فقط درباره نحوه سوگيري اين كارشناس صداي آمريكا نسبت به دو پديده اجتماعي حرف داشتم. برای این که بگویم موضوع آزادی رسانه ها همچنان یک مسئله اجتماعی در سراسر دنیاست و البته باید برای تحقق بیشتر آن تلاش کرد. در فضای آزادی بیان و به قولی با تابیدن نور در تاریکخانههاست که دولتها و ملتها از شر لوث مفاسد در امان ميمانند.
اول اين كه فرد نويسنده با كنارهم گذاشتن كدهاي نامتجانس و ناهمگون، اصرار بر سانسور حكومتي در مطبوعات ايران داشت حال آن كه مستندات به كار گرفته شده، از لحاظ اعتبار و روايي دچار نقصان بودند. يكي اين كه اصلا دلالت بر روزنامهها و نشريات نداشتند و ديگري اين كه قابل تجربه و اثبات ديگران نبودند. اثبات چنين ادعايي و تشبيه آن به سانسور در زمان پهلوي و قاجاري به نظر كار سادهاي نميرسد.
دوم اين كه در كنار همين سوگيري، آقاي فلاحتي موضعي كاملا خلاف موضع اول و متفاوت در مقابل ماجراي سانسور هولوكاست در سطح اروپا داشت. اين برنامه وقتي با سوال تلفني يكي از مخاطبان مواجه شد كه پرسيد چرا در بين اظهاراتتان راجع به سانسور هولوكاست در اروپا و غرب سخن نميگوييد؟ به فرافكني اقدام كرد؛ يعني با ابزاري به اصطلاح پروژكتور، سعي داشت اين گونه بگويد كه چنين سانسوري در غرب وجود ندارد. در اين برنامه، يكي ديگر از مخاطبان، متعاقبا شخص پرسشگر را مزدور خطاب كرد و اين گونه القاء شد كه اين برنامه مخالف هر نوع سانسور در كل دنياست. كارشناس برنامه هم تاكيد كرد كه اصلا سانسوري درباره هولوكاست ميان مردم و دولتهاي اروپايي آمريكايي حاكم نيست و همگان ميتوانند به راحتي هولوكاست را نقد كنند.
نكتهاي كه بايستي در اين زمينه تذكر داده ميشد اين بود كه شواهدي دال بر سانسور مسئله هولوكاست و نقد آن در كشورهاي شمال و غرب هم وجود دارد اما مدافعان حقوق بشر و آزادي رسانهها به آن بيتوجه هستند. يكي از اين نمونهها، ممنوعيت فعاليت شبكه المنار در آلمان بود. اين ممنوعيت عملي ناشي از برنامههاي المنار حاوي تبليغات منفي عليه يهوديان و موجوديت دولت اسرائيل بود. اين شبكه با داشتن حداقل 40 ميليون مخاطب اروپايي و عرب در دنيا، بر خلاف قانون اساسي آلمان و اصول آزادي بيان بر اثر لابي يهوديان در آلمان متوقف شد. وزير كشور آلمان ادامه فعاليت شبكه تلويزيوني المنار را ممنوع اعلام كرده بود. سخنگوي وزارت كشور آ لمان هم علت ممنوعيت اين شبكه تلويزيوني را محتواي برنامههاي پخش شده از طرف اين شبكه دانسته و گفته بود كه محتواي برنامههاي اين شبكه برخلاف تصورات، افكار و انديشههاي مردم است. عبدالله قصير مدير شبكه المنار هم در اين باره پاسخ داده بود: تصميم آلمان يك تصميم سياسي است نه قانوني . ادعاي آلمان مبني بر دفاع از گفتگوي تمدنها شعاري بيش نيست و آلمان به خاطر آنچه كه آن را هولوكاست ناميده است بيشتر از بقيه كشورهاي اروپايي با صهيونيستها و اسرائيل مدارا ميكند. پيش از اين نيز فرانسه در سال 2004 با متهم كردن شبكه المنار به تشويق نژادپرستي، فعاليت اين شبكه را ممنوع كرد.
نمونه ديگر وجود چنين سانسوري ، ماجراي محاكمه چهره معروفى مانند روژه گارودى به علت نگارش كتاب اسطوره هاي بنيانگذار صهيونيزم اسرائيل است كه پس از افشاى حقايقى در اين مورد به شدت از طرف لابىهاى صهيونيست مورد حمله قرار گرفت. اين ممنوعيت انكارهولوكاست در فرانسه، در كشورهاي انگليس و لهستان هم ديده شده است. از نظر كانونهاي ذينفوذ و گروههاي فشار، هولوكاست در هالهاي از قداست قرار گرفته است.
به نظر ميرسد آزادي رسانهها بيش از اين در تمام دنيا نيازمند حمايت گروههاي بينالمللي و حامي رسانههاست؛ هر چند نسبت فشارها و محدوديتهاي وسايل ارتباط جمعي در كشورهاي مختلف، متمايز باشد.
